جدول جو
جدول جو

معنی تش ده - جستجوی لغت در جدول جو

تش ده
آتش دهنده، کسی که به عهد آتش در خانه یا مزرعه ی کسی افکند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آتش دهقان
تصویر آتش دهقان
آتشی که دهقانان پس از درو کردن و برداشتن حاصل مزرعه به باقی ماندۀ آن می زنند تا آفات نباتی از میان برود و زمین قوت بگیرد
فرهنگ فارسی عمید
(دِهْ)
دهی است از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان، واقع در 7هزارگزی جنوب خاوری مینودشت. کوهستانی، معتدل و مالاریائی. دارای 80 تن سکنه و آب آن از چشمه سار و محصولات آن غلات و ارزن و لبنیات و ابریشم است. شغل اهالی آن زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا بافتن چیت وپارچۀ ابریشمی و شال است. آبادی قدیمی بنام ’قلعه’در این ده واقع است و آثار خرابه های آن باقی است و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(شِ دِ)
ده مرکز دهستان شش ده قره بلاغ بخش مرکزی شهرستان فسا. آب آن از قنات است. محصول آنجا غلات و پنبه و میوه و صنایع دستی زنان: قالیبافی و راه آن اتومبیل رو است. (فرعی). (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(تَ شِ دِ)
آتشی است که دهقانان پس از حصاد بر بازماندۀ کشت زنند تا زمین قوت گیرد:
فلک چون آتش دهقان زبان کین کشد بر من
که بر ملک مسیحم هست مساحی و دهقانی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
دود و آتش، دود آتش
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاهی فصلی است، آدم فعال و پرجنب و جوش تلاش
فرهنگ گویش مازندرانی